هي مرد آرزوي من اينه كه بعد از مرگم منو بشناسين اون موقع

نگاه ميكنم به روزي كه من مردم،جدايم از دنيا ، يه دوري سردو تلخ،جداي از مامان ، جدايي از بابام،جدايي از بردرام دوستامو وطنم،جدايي از كلي آدمه خوب تو دنيا ، جدايي از خواب خوب تو رويا، جداييم از شما ، جداييم از اونايي كه هيچوقت نديدمشون اما بودن با ماها ، جدايي از مسير رفتنم به خونم ، جدايي از ورق هاي دفترم كه دورن ،جدايي از تمام شوق و ذوق بچگيم ، جداييم از كلي كارو كنترل خستگيم ، جدايي از دسته اروم تو بارون ، جدايي از عطر هاي مورد علاقم ، جدايي از تمام دوره ي تلاشم ، جدايي از سفر هاي خوب و خاكستري ، جدايي از جنگل ها رود ابو تميز ، جدايي از اين همه شب كه كنار هميم

آروزي من ديدن رنگ سفيد صلح وقتي كه روز و شبامون توي ظلم سوخت آرزو داشتم كه بعد مرگم زنده باشمو از اونجا ها ببينم انعكاسم

خوابيدي بدون لالايي غصه ، گهي اسوده بخواب بدون دردو غصه ، خيلي از دوستام جلوي چشم من مردن ، طعم زندگي رو توي احساس من كشتن ، من ادامه دادم ، شيطان به من ذول زد ، گفت بيا جلو بشه زندان من پر تر ، گفت گناه مزه ميده مثه طعم شيرني ، اون امتحان كن دنيا رو ميگيري ، اما تمام زندگي من صرف اين شد ، كه جدا از اشتباهاتم باشم يه پيشرو ، خيلي از هم سفر هاي من تا آخر باهام نموندن اما ميخوام حتي اسمشون يادم نمونن ، يه تولد ديگست اين زندگي جديد ، مثه شير زمين درست مثل خودم ، درست مثل شما ، اما تنها معلم بزرگ ذهن خداست ، من زنده موندم اين راز رو زندگي كردمو تمام زندگي ميگرفت از تشنگي خندم

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: